طاهر فرهادی نژاد؛ ایرج ویس کرمی؛ مهران زند
چکیده
مقدمه
خشکسالی، میتواند اثرات منفی جدی بر کیفیت آب مورد نیاز برای کشاورزی آبی داشته باشد. سازندهای زمینشناسی منطقه باعث افزایش غلظت عناصر جزیی و کمیاب سمی در آبها میشود و از طرف دیگر، فعالیتهای انسان منجر به آلودگی آب در مناطق مجاور میشود. در این پژوهش، به بررسی اثر خشکسالی بر کیفیت آبهای سطحی، اثر عوامل مختلف از جمله ...
بیشتر
مقدمه
خشکسالی، میتواند اثرات منفی جدی بر کیفیت آب مورد نیاز برای کشاورزی آبی داشته باشد. سازندهای زمینشناسی منطقه باعث افزایش غلظت عناصر جزیی و کمیاب سمی در آبها میشود و از طرف دیگر، فعالیتهای انسان منجر به آلودگی آب در مناطق مجاور میشود. در این پژوهش، به بررسی اثر خشکسالی بر کیفیت آبهای سطحی، اثر عوامل مختلف از جمله سازندهای زمینشناسی و کاهش یا افزایش بارندگی و دمای هوا بر کیفیت منابع آب، چگونگی تغییرات کیفی آب، تعیین محدودیتهای مصرف آب در بخش شرب و کشاورزی پرداخته شود.
مواد و روشها
حوضه رودخانه تیره، با مساحت 3243.6 کیلومتر مربع بهعنوان یکی از زیرحوضههای رودخانه دز و زیرمجموعهای از حوضه کارون محسوب میشود. برای بررسی تاثیر خشکسالی بر کیفیت منابع آب سطحی، ابتدا شاخصهای بارندگی استاندارد (SPI)، شاخص استاندارد جریانهای رودخانهای (SSI) و شاخص دهکها (DI) محاسبه شد و سپس روابط آنها با عناصر و ترکیبات هدایت الکتریکی (EC)، کل جامدات محلول (TDS)، pH و آنیونهای کلر (Cl-)، سولفات (SO42-) ، بیکربنات (HCO3-)، کاتیونهای سدیم (Na)، کلسیم (Ca) و منیزیم (Mg) مورد بررسی قرار گرفت. برای ترسیم الگوی خشکسالیها سه ایستگاه هیدرومتری تنگ محمد حاجی (بالادست)، رحیمآباد سیلاخور (میانه) و ایستگاه تیره-درود (خروجی) مورد بررسی قرار گرفتهاند.
نتایج و بحث
نتایج نشان داد که شدیدترین خشکسالیهای هیدرولوژیک با تداوم دو ساله و کمینه SSI به مقدار 1.23- در ایستگاه تنگ محمد حاجی در سالهای آبی 87 و 88 و ایستگاه تیره–درود با تداوم چهار ساله (1.19-) و ایستگاه رحیمآباد سیلاخور با تداوم سه ساله (1.16-) برای سالهای آبی 91، 92، 93 و 94 رخ داده است. بررسی دادههای دبی و بارش زیرحوضههای تیره نشان داد که بین دبی و بارش (SPI و SSI) ایستگاههای تنگ محمدحاجی و رحیمآباد دارای همبستگی متوسط مثبت در سطح معنیداری 0.05 بوده (0.526 =R2). بررسی روابط دبی سالانه و پارامترهای کیفیت آب نشان داد که برای بیشتر پارامترها مثل TDS، هدایت الکتریکی، کلر و مجموع آنیونها و کاتیونها همبستگی منفی بوده، بهطوریکه بیشینه تمرکز غلظت پارامترهای کیفیت در خشکسالیها رخ داده است. در ایستگاه تنگ محمدحاجی بیشترین درصد تغییرات مربوط به سدیم و کلر بهترتیب با 62.55 و 39.70 درصد در سالهای خشک نسبت به میانگین بلندمدت است. نتایج این پژوهش نشان داد که در ایستگاههای مورد بررسی در حوضه رودخانه تیره، درصد تغییرات مربوط به کلسیم، منیزیم و سدیم و آنیونهای کربنات و کلر در سالهای خشک نسبت به میانگین بلندمدت افزایش پیدا کرده است. همه ایستگاههای حوضه تیره دوره خشکسالی هیدرولوژیک نسبتا خشک (0.84- تا 1.28-) را گذرانده، هیچکدام متحمل خشکسالی هیدرولوژیک شدید نشدهاند.
نتیجهگیری
بررسی دادههای دبی و بارش زیرحوضههای تیره نشان میدهد که بین دبی و بارش (SPI و SSI) ایستگاه تنگ محمد حاجی که یک زیرحوضه بالادستی تیره است، دارای همبستگی متوسط مثبت در سطح معنیداری 0.05 بوده، در ایستگاه رحیمآباد که در میانه حوضه تیره قرار دارد، نیز از نظر پیرسون در سطح معنیداری 0.05 دارای همبستگی است. در ایستگاه خروجی حوضه تیره بین متغیرهای دبی و بارش همبستگی معنیدار مشاهده نمیشود که میتواند ناشی از بارش برف و ماندگاری برف در ارتفاعات از سال آبی قبل، احداث سد مروک در بالادست حوضه و همچنین آبگیری تالاب بیشهدالان سیلاخور در خشکسالیها و برداشت فراوان آب از رودخانه تیره برای کشاورزی باشد. حوضه بالادست ایستگاه تنگ محمدحاجی کاملا آهکی بوده که باعث تغییر در پارامترهای کلسیم، TDS، EC و غیره شده است. در ایستگاه رحیمآباد سیلاخور و خروجی تیره نیمی از مساحت حوضه اختصاص به سنگهای نفوذی مثل گرانیت و گرانودیوریت که باعث افزایش پتاسیم و کلسیم میشود. در ایستگاههای مورد بررسی در حوضه رودخانه تیره درصد تغییرات مربوط به کلسیم، منیزیم و سدیم و آنیونهای کربنات و کلر در سالهای خشک نسبت به میانگین بلندمدت افزایش پیدا کرده است. بهطور کلی، میتوان نتیجهگیری کرد که خشکسالی میتواند اثرات منفی بر پارامترهای کیفی آب در حوضه رودخانه تیره داشته باشد.
کیانفر پیامنی؛ عیسی سلگی؛ کاظم رنگزن؛ طاهر فرهادینژاد
چکیده
رسوبات میتوانند نمایانههای حساسی برای پایش آلایندهها در محیطهای آبی باشند. بنابراین، شناخت ساز و کارهای انباشت و توزیع ژئوشیمیایی فلزات سنگین در سامانههای آبزی و فراهمسازی اطلاعات اولیه برای قضاوت ریسکهای سلامت محیطی، بررسی فضایی غلظت فلزات در رسوبات و مقایسه آنها با مقادیر پایههای غیر آلوده ...
بیشتر
رسوبات میتوانند نمایانههای حساسی برای پایش آلایندهها در محیطهای آبی باشند. بنابراین، شناخت ساز و کارهای انباشت و توزیع ژئوشیمیایی فلزات سنگین در سامانههای آبزی و فراهمسازی اطلاعات اولیه برای قضاوت ریسکهای سلامت محیطی، بررسی فضایی غلظت فلزات در رسوبات و مقایسه آنها با مقادیر پایههای غیر آلوده از اهمیت بسزایی برخوردار میباشد. یکی از روشهای مرسوم ارزیابی آلودگی خاک و رسوب استفاده از شاخص عامل آلودگی (CF) است. محاسبه این شاخص نیازمند تعیین پس زمینه عناصر مورد بررسی است. برای این منظور، بهطور معمول از روشهای آماری مبتنی بر میانگین و انحراف معیار دادهها استفاده میشود. با توجه به چوله بودن توزیع بیشتر دادههای ژئوشیمیایی، استفاده از این روش پارامتریک را با محدودیت مواجه میسازد، لذا، استفاده از روشهای مقاوم به دادههای پرت بهعنوان رویکردی جایگزین میتواند مطرح شود. در یکی دو دهه اخیر، روش فرکتال نیز برای جداسازی جوامع در دادههای مربوط به بسیاری از رشتههای علوم زمینی بهکار گرفته شده است. بهمنظور ارزیابی کاربرد این دو روش در شاخص CF، 771 نمونه رسوب آبراههای حاوی شش عنصر فلزی As، Cr، Cu، Ni، Pb و Zn در منطقهای به وسعت برگه نقشه زمینشناسی یکصد هزارم الشتر (واقع در شمال شهر خرمآباد) برداشت شد. سپس، با هر دو روش (روش آماری مقاوم به دادههای پرت و روش فرکتالی) پسزمینه عناصر تعیین و در نهایت، شاخص CF محاسبه شد. این شاخص مبتنی بر روش آماری بهترتیب برای عناصر آرسنیک، کرم، مس، نیکل، سرب و روی 7.5، 0.8، 5.1، 0.5، 4.7 و 9.2 درصد نمونههای مورد بررسی را در سطح متوسط ارزیابی کرده است. شاخص CF مبتنی بر روش فرکتال برای عناصر مذکور بهترتیب 39، 28.9، 88.6، 39.4، 45.7 و 73.4 درصد در سطح متوسط است و برای عناصر مس، سرب و روی سه، 0.1 و 4.3 درصد در سطح قابل ملاحظه ارزیابی کرده است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که استفاده از روشهای آماری در تعیین پسزمینه عناصر با وجود انتخاب روش آماری متناسب با توزیع دادهها، حساسیت شاخص CF را کاهش داده، در جداسازی طبقات آلودگی، کارایی شاخص را پائین آورده است، در حالیکه استفاده از روش فرکتال به علت در نظر گرفتن بعد فضایی (مساحت) در جداسازی جوامع مختلف پسزمینه از آنومالی تفکیک طبقات آلودگی بهوسیله شاخص CF را قوت بخشیده، در نتیجه برآوردهای آلودگی منطقهای را بهبود میبخشد.
قاسم مرتضایی فریزهندی؛ محمود رضا طباطبایی؛ محمدجعفر سلطانی؛ طاهر فرهادینژاد
چکیده
مانند بیشتر تالابهای کشور، تالاب بیشهدلان نیز وضعیت مطلوبی نداشته، تعادل اکولوژیکی آن شکننده و ناپایدار است. این پژوهش، با هدف تدوین و اجرای یک برنامه آموزشی در مورد اهمیت تالاب بیشهدلان و چگونگی استفاده مسئولانه از آن، بهوسیله ذینفعان دولتی و غیردولتی و با هدف ترمیم و حمایت از احیاء آن انجام شده است. در این ارتباط، بهمنظور ...
بیشتر
مانند بیشتر تالابهای کشور، تالاب بیشهدلان نیز وضعیت مطلوبی نداشته، تعادل اکولوژیکی آن شکننده و ناپایدار است. این پژوهش، با هدف تدوین و اجرای یک برنامه آموزشی در مورد اهمیت تالاب بیشهدلان و چگونگی استفاده مسئولانه از آن، بهوسیله ذینفعان دولتی و غیردولتی و با هدف ترمیم و حمایت از احیاء آن انجام شده است. در این ارتباط، بهمنظور آگاهی و شناخت از موضوعات اقتصادی، اجتماعی، فناوری، سیاسی و فرهنگی منطقه مورد مطالعه، 10 کارگاه آموزشی به روش غیرتصادفی هدفمند در منطقه برگزار شد. سپس، با بهرهگیری از نظرات نخبگان، نقاط قوتها، ضعفها، فرصتها و تهدیدها، تالاب شناسایی و پس از آن، مطابق با برنامه عمل CEPA، چهار راهبرد شامل مشارکت مردمی-اطلاعرسانی و مسائل اقتصادی اجتماعی، ارتقاء همکاریهای ملی در خصوص حفاظت و مدیریت تالاب، رسیدن به وضعیت مطلوب محیط زیست و رسیدن به وضعیت مطلوب آب و خاک تعیین وسپسرتبهبندی شدند. با توجه به نتایج بهدست آمده از رتبهبندی راهبردها و همچنین نتایج گرفتهشده از ماتریس QSPM، راهبرد محافظهکارانه WO، راهبرد اصلی برای منطقه مطالعاتی تعیین شد. در این راهبرد، تولید صنایع دستی و فروش غیر مستقیم محصولات آن به گردشگران، از فرصتهای منطقه بهشمار آمده که میتواند، ضمن اشتغال مستقیم و غیر مستقیم جوامع محلی، موجب کاهش نقاط ضعف منطقه (نظیر پایینبودن سطح درآمد خانوار، ضعف امکانات زیرساختی اولیه در روستاها و نظایر آن) شود. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش، توانمندسازی جوامع محلی در دستیابی به مدیریت مشارکتی تالاب، یکی از بهترین راهبردها در راستای بهرهبرداری پایدار از تالاب بیشهدلان است.